داستان زیبای حضرت ادريس(علیه السلام)
حضرت ادريس يكي از پيامبران الهي است كه نامش دو بار در قرآن كريم آمده است. ادريس كلمه اي غير عربي است و نامگذاريش به اين اسم به اين دليل است كه او حكم خدا و سنتش را به مردم درس مي داده است.
ادريس از لحاظ تقدم زماني بعد از حضرت آدم (علیه السلام) در قرآن از پيامبران شمرده شده و ميان او و آدم (علیه السلام) پنج پيامبر فاصله بوده است. ادريس در مصر متولد و در سيصد سالگي رحلت فرمود.
شخصيت ادريس (علیه السلام)
او مردي بود با شكمي فراخ و سينه اي بزرگ كه همواره در اين فكر بود كه آسمان و زمين و مخلوقات پروردگاري مدبر و حكيم دارد.
سي يا پنجاه صحيفه توسط جبرئيل بر او نازل شد و خداوند به او علم نجوم و حساب و هيات داد كه معجزه اوست و اولين كسي بود كه خياطي كرد و لباس دوخت.
قرآن مجيد او را به سه صفت وصف مي كند: صبر و شكيبائي- صدق و راستي- بلندي مقام و بزرگي
پادشاه زمان ادريس(علیه السلام)
امام باقر (علیه السلام) مي فرمايد در زمان ادريس پادشاهي ستمگر به نام يبوراسب زندگي مي كرد. روزي يبوراسب از سرزمين سبز و خرمي عبور كرد كه متعلق به شخص مومني بود. پادشاه از او خواست كه زمين را به او واگذار كند، اما مرد گفت كه خانواده خودم به آن محتاج تر است. اين سخن مرد باعث ناراحتي پادشاه شد و در نتيجه با مشورت زنش تصميم به قتل مرد گرفتند و با اجير كردن چند نفر او را به قتل رساندند.
خشم الهي به جوش آمد و به ادريس وحي شد كه به پادشاه اعتراض كن و اين خبر را برسان كه به زودي از تو انتقام خواهم گرفت و تو را از اريكه قدرت به زير خواهم كشيد و شهرت را خراب و زنت طعمه سگان خواهد شد.
ادريس وحي را ابلاغ كرد، اما از طرف پادشاه به مرگ تهديد شد و چون ممكن بود به قتل برسد از آن شهر كوچ نمود و از خداوند خواست تا ديگر باران به آن ديار نبارد.
خداوند به ادريس فرمود در اين صورت شهر ويران شده و عدّۀ زيادي هلاك خواهند شد؛ اما ادريس به اين امر رضايت داد و با يارانش به غاري پناه بردند و غذاي آنها توسط فرشته اي تامين مي شد. از طرف ديگر عذاب خداوند نازل شد، شهر ويران گشت، پادشاه كشته و زنش طعمه سگ ها شدند.
قبض روح حضرت ادريس(علیه السلام)
خداوند بنا به دلايلي به يكي از فرشتگان غضب نموده و در نتيجه بالهايش را كنده و او را به جزيره اي در درياي سرخ تبعيد نموده بود. فرشته نزد ادريس رفته و از او درخواست شفاعت نمود و ادريس او را دعا كرد و خداوند فرشته را عفو كرد.
فرشته در عوض از ادريس خواست كه از او حاجتي بخواهد و ادريس درخواست كرد كه به آسمان چهارم پرواز كند. وقتي ادريس به آسمان چهارم رفت عزرائيل را ديد كه با تعجب به او نگاه مي كند. ادريس وقتي دليل تعجب او را پرسيد عزرائيل در جواب گفت:
خداوند به من دستور داده كه جان تو را درميان آسمان چهارم و پنجم بگيرم و الان حکمت این دستور حق تعالی را درک می کنم آنگاه ادریس پیامبر (علیه السلام) در همانجا قبض روح شد.